
تراژدی مرگ ایرن
This ebook may not meet accessibility standards and may not be fully compatible with assistive technologies.
تراژدی مرگ ایرن، نمایشنامهای خونبار و نفسگیر اثر رضا طاهری بشار است.این داستان سوگناک، گام به گام رخدادهای پس از ناکامیابی سردار بهرام را روایت میکند.سرداری که به وصال ایرن زیبا نرسیده است، اویی که با ایلا، خواهر نازیبای ایرن، در انتقام از ایرن و سردار بهمن همدست میشود و جانگداز میکشد و سرانجام کینهتوزی مادر پیر و کشتارهای جانسوز و سقوط نهایی یک خانواده اشرافی را به نمایش میکشد.با این نمایشنامه خون گریه خواهید کرد.
+داستان:
نمایشنامه مرگ ایرن، شرح درآمیختگی پرحادثه و پر از عشق و نفرت دو سردار دلیر و لایق به نامهای بهمن و بهرام از یک طرف و خواهران ایلا و ایرن و مادرشان از سوی دیگر است.
ایرن عشق بهرام کینهتوز را رد میکند و با بهمن ازدواج میکند.در نهان بهرام با ایلا در برابر آنها متحد میشود.سردار بهمن، کامیاب از عشق ایرن، برای فرماندهی ارتش ایران در جنگ سهمگین با چین برگزیده میشود، پیروزمندانه تا پایتخت چین پیش می رود و آنگاه با توطئه و همدستی بهرام و ایلای کیندار و چرخاچرخ روزگار کشته میشود. با این رخداد، گام به گام دوزخی هولناک پدیدار میشود که خاندانی را در آتشش فرو میکشد.
+بخشی از متن نمایشنامه:
مادر:
وای.. وای بهمن
به فریاد
کارن، ایرن کجاست؟ از اینجا دورش کنید.
ایلا ترسان دستهای بهرام را میگیرد و بهرام پسش میزند
ایلا:
خواهرم را زودتر پیدایش کنید و تنهایش نگذارید.
سیاهپوش یکم:
افسوس، بهمن ارجمند، مایه افتخار جاودان ایران
بهرام:
آشفته
فرمانده تان کجاست؟
سیاهپوش سوم:
چین کهن به زانو افتاده و پایتخت در دسترس بود، لشکر گریزپای چین زیر ضرباهنگ چکاچاک شمشیرهایمان دست و پا میزد و جان میداد، نفسهایش به شماره افتاده بود.
ایرن:
پریشان میآید و بر زمین میافتد
بهمن من کجاست؟پدر فرزند من کجاست؟
سیاهپوش یکم:
در بزنگاهی ناگوار دسیسه چیدند و به تنگنایی اشتباهمان کشیدند، سپس دشمنان هدفمند و شبانه بر ما تاختند و شبیخون زدند، خوب میدانستند که چادر سردار در میان هزاران هزار سرباز کدام است، به ناگاه و هماهنگ از هر طرف برش تاختند و او را که تا آخرین نفس در برابر اسارت ایستادگی میکرد، کشتند.
ایرن:
فریاد میزند
وای
سیاهپوش یکم:
به ایران و ارتش ایران خیانت شد.
ایرن:
میافتد
خدایا
مادر و کارن سمت ایرن میدوند
سرانجام سواران سیاهپوش شوم رسیدند، مادر دیدی که پیغام آوران مرگ بهمن رسیدند و کابوسهایم تعبیر شدند.
بهرام:
خانم ایرن را از اینجا دور کنید.پزشک را خبر کنید.
ایلا:
مراقب خواهرم و فرزندش باشید.
ایلا به دشواری خود را سمت ایرن سرنگون میکشاند اما مادر برافروخته کنارش میزند، ایلا دستان مادر را رها نمیکند تا او دستانش را از دستان ایلا بیرون میکشد
بهرام:
خائن را نیافتید؟
سیاهپوش یکم:
شاهنشاه همه را بسیج کرده است تا به چنگش آورند.
مادر:
نجواگر
خداکند که تو و بهرام در این قضیه نقشی نداشته باشید.عاقبت خائن پیدا خواهد شد.
Details
- Publication Date
- Dec 4, 2023
- Language
- Farsi
- Category
- Fiction
- Copyright
- All Rights Reserved - Standard Copyright License
- Contributors
- By (author): REZA TAHERIBASHAR
Specifications
- Format
- EPUB